پنجشنبه 9 فروردين 1403 شمسی /3/28/2024 3:17:09 PM
روایتی از پدر علم زمین شناسی در ایران

«سرزمین پارس، خاطرات یک زمین شناس» روایتی است که یووان اشتوکلین زندگی 27 ساله خود در ایران را نوشته است. این کتاب 180 صفحه ای ما را به ایران سال 1329 می برد که در آن مطالعات اولیه زمین شناسی برای پیدا کردن ذخایر نفت در کشور آغاز شد. اشتوکلین روایتی دقیق و خلاصه را از آنچه که در سفرهای زمین شناسی خود به ایران تا سال 1357 داشته روایت کرده که خواندن آن شاید بر ای هر ایرانی واجب باشد. 
یووان اشتوکلین که بود؟

به گزارش معدن نامه، یووان اشتوکلین در سال 1921 میلادى درشهر (ARMRISWIL) سوئیس قدم به جهان هستى گذاشت. مادر او اهل صرب (SERBIAN) و پدرش سوئیسى بود.

دکتر یووان اشتوکلین از برجسته‌ترین زمین شناسان با تجربه قرن بیستم به شمار می رود که ازسال 1329 تا 1357 شمسی (1950 تا 1978 میلادی) به مدت 27 سال از عمر خود را در ایران گذرانده، تمامی سطح سرزمین ما را مطالعه و برای اغلب نقاط با همکاری بسیاری از زمین‌شناسان خبره کشور، نقشه‌های زمین شناسی تهیه و تعداد زیادی از کانسارها و منابع نفت و گاز در خشکی را کشف کرده است.

سید علی اصغر شفیع پور، که یکی از زمین شناسان نسل سوم کشور است با مطالعه دقیق کتاب خلاصه ای از آنچه که اشتوکلین در کتاب خود منتشر کرده، می نویسد: اشتوکلین سوئیسی متولد شهر کوچک و زیبای آمریزویل Amriswil در جنوب دریاچه کنستانس(بین آلمان - اتریش - سوئیس) در نزدیکی شهر زوریخ و دانش آموخته و فارغ‌التحصیل دانشگاه های زوریخ و ژنو در اولین سال های بعد از جنگ جهانی دوم است.

اولین تجربه کاری را اشتوکلین زیر نظر زمین‌شناسان معروف آن زمان دکتر گانسر Dr. Gansser  و دکتر هیرشی Dr. Hirschi در جبال آلپ، بالکان و کوه های بوسنی به دست آورده است. او پس از دریافت دانش نامه دکترا،‌ در حالیکه در موسسه ملی زمین شناسی سوئیس اشتغال داشته تصمیم می گیرد برای کسب مهارت و تجربه بیشتر به مطالعات زمین‌شناسی سرزمین های دور یا ناشناخته بپردازد.

دکتر اشتوکلین در سال 2006 میلادی خاطرات زندگی هشتاد و چند ساله‌اش را در یک نوشتار 170 صفحه‌ای به نام « ایران، خاطرات یک زمین شناس » تدوین و تنظیم کرده و آن را به چهار فرزندش که در ایران متولد شده‌اند و اگرچه سوئیسی‌الاصل هستند ولی ایران را وطن خود می دانند، هدیه کرده است.

در خاطراتش اشاره‌ای دارد بر اینکه از طفولیت همواره دلش می­خواسته سوار بر شتر شود، زنگ شترها را بشنود، قافله‌ای داشته باشد،‌ از صحراها و کویرها و سرزمین هایی که برایش ناشناخته‌اند عبور کند و اقوام مختلف را بشناسد و با آنها آشنا و دوست شود.

وی در سال 1950 میلادی (1329 شمسی) از طریق بخش عمران و توسعه سازمان ملل متحد ‌UNDP درخواست کار در الجزایر می کند و در تدارک سفر بوده که سرنوشت او را راهی ایران می کند.

مجموعه نوشتار خاطرات زندگی و شغلی این بزرگ مرد و زمین‌شناس فرهیخته معاصر،‌ جریان آمدنش به ایران، سفرهای صحرایی و کارهای زمین‌شناسی و مطالعاتی او و همکارانش در شرکت نفت و سازمان زمین‌شناسی ایران را دربر می گیرد. او به شرح سفر به نقاط بکر و دست نخورده و ناشناخته کشور ما می‌پردازد که با کمترین امکانات مسافرت و گذر از بیراهه‌ها، دشت­ها، نمک­زارها و کوه­ها، مطالعات و برداشت های زمین‌شناسی را انجام داده است.

شخصیت والای انسانی، معرفت، فطرت خوشرویی، دوستی با همکاران و آشنایان خود در ایران از ویژگی های ذاتی و اخلاقی این دانشمند برجسته زمین‌شناسی است و به حق باید گفت که کمتر فرد خارجی و غیر ایرانی تا این حد به مردم و کشور ما عشق ورزیده است.

دکتر اشتوکلین در ابتدای شرح خاطراتش اشاره‌ای دارد به « چطور شد رهسپار ایران شدم ».

« .... در یک روز زیبای پائیز سال 1949 (1328 شمسی) در شهر بال (بازل) سوئیس به یک دوست قدیمی از دوران تحصیل به­نام فرانسوا برخورد کردم. چند سالی بود همدیگر را ندیده بودیم. با هم به کافه تریای تروپیک برای صرف یک فنجان قهوه رفتیم. از دوران کودکی و نوجوانی، وضعیت شغلی و مجرد بودن و فرصت‌ها و امکان مسافرت به سرزمین­های دور برای تجربه‌اندوزی و رویاهای داشتن قافله و شنیدن زنگ شترها و آشنایی با مسلمانان در بوسنی و ..... گفتگو کردیم. فرانسوا به نقشه خاورمیانه و شمال آفریقا که بر روی دیوار قرار داشت نگاهی انداخت و گفت تو می­توانی به شمال آفریقا یا خاورمیانه و حتی مغولستان و تبّت بروی،‌ لکن ایران تمدنی بزرگ دارد و اگر به آنجا بروی چه از نظر امنیت بلکه سیاحت و کار تخصصی امتیاز بیشتری خواهی داشت. بالاخره آن اتفاق افتاد که تحقق آنرا بهیچ­وجه نمی‌پنداشتم و سه ماه بعد راهی تهران شدم و پنج ماه بعد از آن سوار بر شتر در بلوچستان .... ».

بعد از ملاقات با دوستش فرانسوا به دکتر هیرشی سرپرست اکیپ مطالعاتی که در بالکان با او بوده تلفن می زند و موضوع را مطرح می کند و دکتر هیرشی او را به پروفسور آرنولد هایم Professor ARNOLD HEIM که سوئیسی است معرفی می کند. پروفسور هایم از زبده‌ترین زمین‌شناسان اروپا در عصر خود بوده که مطالعات و برداشت­های زمین‌شناسی را برای اولین بار در هیمالیا، کوه های آند از پرو تا شیلی و آرژانتین، آفریقا و گرینلند قطب شمال در سال های بعد از جنگ اول جهانی (1920 تا 1940) انجام داده و در آن موقع به خدمت شرکت نفت ایران درآمده و در سال های 1325 تا 1330 شمسی سرپرستی پروژه مطالعات زمین شناسی ایران برای اکتشاف نفت و گاز را با همکاری سازمان ملل متحد عهده‌دار بوده است.

پروفسور هایم شصت و هفت ساله مطالعات زمین شناسی برای اکتشاف نفت و گاز در مناطق خشکی ایران در جنوب از بندرعباس تا چابهار،‌ نواحی کویری لوت، کویر بزرگ نمک و سمنان و قم را در برنامه کاری‌اش قرار داده و برای این کار دکتر گانسر رئیس پیشین اشتوکلین و دو کارشناس جوان دیگر را نیز به خدمت درآورده بود. وی از تقاضای دکتر اشتوکلین فوراً استقبال میکند. برنامه رفتن اشتوکلین به الجزایر لغو می­شود و او دو ماه بعد در 29 ژانویه 1950 میلادی (هشتم دی ماه 1329 شمسی) به اتفاق پروفسور هایم راهی ایران می شود.

« .... با یک هواپیمای داکوتای دو موتوره ملخی به تهران رسیدیم. ابتدا در هتل ریتز RITZ در گوشه شمال­غربی میدان فردوسی ساکن شدم و سپس به اتفاق یک کارشناس سوئیسی دیگر که مهندس برق بود خانه‌ای را در خیابان تخت جمشید آنروز (طالقانی) اجاره کردیم. خیابانی که آن­موقع خاکی بود و آسفالت خیابان های شمالی تهران تا خیابان شاهرضا (انقلاب) و میدان فردوسی میرسید .... ».

اشتوکلین که سوار بر شتر شدن و عبور از کویرها و بیابان های بلوچستان را در سر داشته است یک هفته پس از ورودش به تهران برای بخش مطالعات زمین‌شناسی نیمه جنوب شرق در نواحی چابهار، مکران، کوه های شمالی و شرقی جاسک تعیین می شود. معاونت و سرپرستی بخش اکتشافات شرکت نفت در آن روزها به عهده مهندس باقر مستوفی از مهندسین پیشکسوت شرکت نفت در زمان صدارت دکتر مصدق بوده و اولین همکاران اشتوکلین، مهندس تراز و مهندس فخرایی از زمین‌شناسان شرکت نفت بوده‌اند.

در ابتدا اشتوکلین پس از جمع آوری اطلاعات اولیه برنامه مأموریت عملیاتی گروه خود را برای برداشت های زمین‌شناسی صحرایی در حاشیه سواحل شمالی دریای عمان از بندرعباس و جاسک به سمت شرق تا چابهار و به سوی شمال در ناحیه بشاگرد و مکران در زمستان سال 52-1951 (1330 شمسی) به اتفاق دکتر هوبر Dr. Heiner Huber  آغاز می کند.

« .... در سواحل جنوبی ایران با خلیج فارس و دریای عمان هیچ بیراهه و کوره راهی وجود نداشت که بتوان حتی با جیپ از آن گذشت و ما به ناچار بار و بنه خود را با یک کشتی کوچک از بندرعباس به بندرجاسک انتقال دادیم و برای اولین بار یک دستگاه جیپ صحرایی را سوار بر کشتی کردیم و آذوقه و تدارکات یک سفر سه چهار ماهه را به همراه بردیم .... ».

در این سفر مهندس فخرایی و مهندس شیمی از زمین‌شناسان آنموقع همراه او بوده‌اند و کار مطالعه و برداشت­های صحرایی را از دره و رود جنگین در مشرق بندرجاسک آغاز و تا کیایی،‌ حصار، جهلا، سدیج، گتی، ریگ، سورو، درک، کنارک و طیس چابهار انجام می­دهد.

در ادامه کارش برای مطالعات صحرایی کویر مرکزی به ویژه منطقه سیاهکوه، مرنجاب کاشان و سفیدابه،‌ کارشناسان ایرانی مهندس بهادری، مهندس مهاجر و مهندس کلهر او را همراهی کرده‌اند.

 در سال های اول دهه 30 شمسی اولویت مطالعات زمین شناسی و اکتشاف برای کشف ذخائر نفت و گاز در ناحیه قم و طاقدس البرز بوده و اشتوکلین همراه با حفارهای آمریکائی در این برنامه نقش فعالی داشته است. حادثه فوران و آتش گرفتن چاه نفت شماره 5 البرز در صبحگاه پنجم شهریور 1335 که در حاشیه جاده تهران - قم قرار داشته و برخورد گمانه به لایه­ای تحت فشار زیر گنبد نمکی، اگرچه حادثه ای ناخشنود تلقی شد لکن نشانه­ای از اثربخشی مطالعات بخش اکتشاف نفت به شمار آمد. بالاخره افسانه فوران این چاه نفت با جریان خاموش کردن آن توسط آتش نشان معروف آمریکائی میرون کینلی Miron Kinly پس از سه هفته فوران و دود و آتش به پایان می رسد و دریاچه­ای از انباشت نفت خام به مقدار تقریبی 5 میلیون بشکه در کنار گمانه ایجاد می­شود که از حوادث کاری آن زمان بوده است.

او در سال 1334 ناحیه گرگان - گنبد، کپه داغ و سپس ناحیه مرزی با عراق در منطقه سومار و نفت شاه را با همکارش مهندس مهاجر مطالعه می کند. ضمناً به درخواست شرکت ذوب آهن ایران و به­همراه دکتر هوبر منطقه زغالخیز هجدک کرمان را با همکاری زمین­شناسان ایرانی اش مهندس فخرائی و مهندس دانشور افسر نقشه­بردار سازمان جغرافیائی ارتش که درجه سروانی داشته، برداشت می کند.

اشتوکلین در نوشتارش از سال های 1332 به بعد و مطالعات خود در حاشیه کویر لوت، سفر به شهر متروکه و مخروبه لوت که به شهر ارواح تمثیل نموده و در مسیر راهش بوده است یاد می کند.

« .... مطالعات زمین­شناسی ناحیه شرقی کویر لوت را ابتدا باتفاق مهندس مدرسی در سال 1337 شروع کردم لکن تهیه نقشه زمین شناسی منطقه را پنج سال بعد با همکاری دکتر افتخارنژاد و دکتر هوشمندزاده به پایان بردیم. کویر لوت واقعاً تابلوئی از زیبائی نقاشی شده طبیعت است .... »

او منطقه جنوبی طبس تا راور و غرب بیابان­های لوت و بخش نایبند - پروده را با همراهی دکتر مشتاقیان در سال 1339 مطالعه می کند. « .... اینجا جائیست که مارکوپولو در قرن سیزدهم و سون هدین Sven Hedin جهانگرد سوئدی در سال 1907 میلادی در سفر از کوهبنان به قائن از آنجا عبور کرده بودند. بالاخره به مراد خود رسیدم. در بلوچستان، بشاگرد، مکران، اطراف کویر لوت و نهایتاً در مسیر راه طبس - پروده به بهاباد سوار بر شتر می شدم و با شنیدن زنگ شترها، قافله­ام به پیش می­رفت. به نقاطی

پای گذاشتم که قبل از من کسی از تپه ها و کوههای آن بالا نرفته بود .... ».

او در سال های آخر دهه 30 شمسی ناحیه مازندران و فرونشست­های ترسیری و تشکیلات زمین شناسی نواحی نکاء - ساری و کوهپایه های البرز را با همکارانش مهندس جعفریان، مهندس بهادری و مهندس علی دیباج مطالعه و برداشت می کند.

زندگی خصوصی او در آبان 1336 شمسی شکل دیگری می گیرد. اشتوکلین با خبر می شود دختری به نام الیزابت که او را از کودکی در همسایگی خانه پدری اش می شناخته، از دانشگاه فارغ التحصیل شده است. در یک تعطیلات دوره ای به سوئیس می رود و وی را به همسری انتخاب و باتفاق او به ایران و بر سر کار شغلی اش مراجعت می­کند.

سه سال بعد اولین فرزندش (تبینا) به دنیا می آید و زندگی­اش در تهران حال و هوای گرم تری پیدا می کند و معاشرت او و خانواده اش با همکاران و خانواده هایشان بیشتر میشود تا آنکه ....

« .... یکی از روزهای گرم مرداد 1340 شمسی بود که با زنگ یک تلفن مسیر کاری من به شکل دیگری دنبال شد. مهندس باقر مستوفی مدیر و رئیس مستقیم من زنگ زد که نزد او بروم. او گفت دولت ما با سازمان ملل توافق­نامه­ای امضاء می­کند مبنی بر این که کلیه مطالعات و اکتشافات زمین­شناسی کشور در سازمانی به همین نام زیر نظر وزارت صنایع و معادن تمرکز یابد و از همکاری بخش عمران و توسعه سازمان ملل UNDP برخوردار باشد. دفتر کل سازمان ملل در نیویورک که در استخدام آنها هستی نیز موافقت نموده که تو با سابقه یازده سال کار در ایران و با شایستگی و رضایتی که به جا گذاشته­ای، مدیریت بخش زمین شناسی این سازمان جدید را عهده­دار باشی و با کمک مهندس نصراله خادم رئیس آن، آنجا را سرپا کنی و تشکیلات لازم را سازمان دهی کنید. من باتفاق نماینده سازمان ملل دیوید اندروز David Andrews و مهندس خادم همراه با دو زمین شناس جوانمهندس صمیمی و مهندس نبوی، یک مسئول مالی و یک منشی و یک خدمتکار کار خود را آغاز کردیم و به­زودی تیم شکل یافته و متناسبی از زمین­شناسان ایرانی را دور هم جمع کردیم. صفحه دیگری در فعالیت شغلی من ورق خورد .... ».

اشتوکلین پس از شرح تأسیس سازمان زمین شناسی کشور آشنائی با محیط جدید کاری خود زندگی نامه اش را اینطور ادامه می دهد: « .... همکاران جدید و عزیزی دور و برم جمع شدند. از هر کدام آنها خاطره­های فراموش نشدنی دارم. افتخارنژاد، هوشمندزاده، علوی، حاجیان، حقی پور، سبزه ای، عیسی خانیان، طاطاوسیان و آقانباتی. بعداً آصفی، داودزاده و چند ایرانی که از کشورهای خارجی فارغ التحصیل شده و به ایران بازگشته بودند از جمله سرابی، زاهدی و سید امامی به گروه ما پیوستند. ساختمان جدیدی در حاشیه فرودگاه مهرآباد برای سازمان زمین شناسی ساخته شد و ما به آنجا نقل مکان کردیم. کارشناسان دیگری از جمله دکتر اوتوتیل و دکتر آنتون روتنر از اتریش، دکتر اهیرایاما و پروفسور ایوا او از ژاپن، دکتر وینسنس، پروفسور دیمتری استپانوف از سنت پترزبورگ نیز به ما ملحق شدند. سازمان زمین شناسی در بخش معادن، کانه آرائی، آزمایشگاه ها و کارتوگرافی نیز توسعه یافت. سرپرستی پروژه ها را پروفسور ویلیامز که اهل نیوزیلند بود عهده دار شد. حالا دیگر تشکیلات، فضای کافی و گروه­های کارشناسی مناسب، کتابخانه و موزه داشتیم. مسئولیت موزه را دکتر بارویانت که سابقه کار در دانشگاه سوربون پاریس داشت عهده­دار بود و بخش نقشه­کشی و چاپ تهیه نقشه­ها را دکتر اشتوپ سوئیسی، ژان پشلر و یورگ کاسر سرپا کردند.ابتدا نقشه های زمین شناسی به مقیاس 1:250000 و بعد 1:100000 را تهیه کردیم. اولین مطالعه زمین­شناسی صحرائی در سازمان زمین شناسی را در سال 1341 در جنوب زنجان و کوه­های سلطانیه آغاز کردم و مهندس نبوی و مهندس صمیمی همراه من بودند و نقشه زمین شناسی این منطقه به عنوان اولین کارگروه ما در سال 1344 عرضه شد.

بهترین همکار و دوست خارجی ام آنتون (تونی) روتنر Dr. Anton Ruttner اتریشی بود که از سال 1936 (1315 شمسی) به ایران آمده و در ساخت راه آهن سرتاسری مشارکت داشته و ایران شناس ارزشمندی بود. او بسیاری از کانساریابی­های فلزی و ارزیابی ذخائر معدنی ایران را انجام داده بود، بچه­های من او را عمو تونی می نامیدند. متأسفانه در سال 1347 شمسی (1968 میلادی) قراردادش تمام شد و از ایران رفت و پس از چند ماهی که ریاست سازمان زمین شناسی اتریش در وین را عهده­دار بود بر اثر سکته قلبی درگذشت، روحش شاد .... ».

اشتوکلین به طور مفصل تمامی نقاط مطالعه شده که با همراهی گروه کاری خود بوده است را با بیانی محبت­آمیز و خاطراتی که با آنها دارد شرح می دهد. « .... بیش از همه، از آشنائی و دوستی عمیق که با دکتر جمشید افتخارنژاد و خانواده اش داشتم لذت می بردم که زمین شناسی دانشمند و خبره است و با من همکاری داشت .... »

او ارتباط سازمان زمین­شناسی با دانشگاه­های اروپا از جمله ارلانگن، هایدلبرگ و آخن در آلمان، ژنو و زوریخ در سوئیس، گرونوبل و پاریس در فرانسه و میلان در ایتالیا را برقرار و با انعقاد قراردادهای همکاری تبادل کارشناسی، بسیاری از تیم گروه زمین­شناسی موفق به گذراندن دوره دکترا در دانشگاه های فوق الذکر می شوند. همچنین از ارتباط با کشورهای همسایه ایران، شمال آفریقا و آسیای میانه برای همکاری، تبادل اطلاعات و تهیه نقشه های زمین­شناسی به طور مشترک و از تأسیس بخش سایزموتکتونیک در سازمان توسط دکتر بربریان و مأموریت­های صحرائی خود تا پایان سال 1353 و سرگذشت ایامی که در بیابان ها با همکاران خود از جمله مهندس تراز، دکتر تکین و مهندس نبوی بوده به خوبی یاد می کند.

درسال 1353 مهندس نصراله خادم مدیر سازمان زمین­شناسی بازنشسته می­شود و اشتوکلین در فصل آخر نوشتارش می نویسد: ".... دیگر همکاریِ گرم و صمیمانه مهندس خادم را در کنارم نداشتم. حالا همکاران ایرانی ام به خوبی تجربه کافی پیدا کرده بودند شاید نیازی دیگر به من نداشته باشند. به فکر افتادم که تاریخ مصرف من دارد تمام می­شود. سازمان زمین شناسی می توانست بدون من و دیگر خارجی ها راهش را ادامه دهد و با وجود تیم زمین شناسی خود به خوبی سرپا باشد. ضمناً قرارداد من نیز در اردیبهشت 1354 به پایان می رسد. از این رو با کارفرمایم سازمان ملل تماس گرفتم و آنها پیشنهاد کردند عهده دار مدیریت سازمان زمین شناسی نپال بشوم. در صبحگاه 20 خرداد 1354 بار خود را بستم و باتفاق همسر و چهار فرزندم راهی هند و کاتماندو شدم ...."

اشتوکلین دو سال در نپال مأموریت خود را با موفقیت به پایان می رساند. در آخرین روزهای کارش از سازمان ملل پیشنهادی دریافت می کند مبنی بر اینکه "آقای مهندس نیازمند سرپرست سازمان انرژی اتمی ایران به یک مدیر زمین شناسی و اکتشاف برای مطالعه ذخائر اورانیوم ایران احتیاج دارد و اگر او مایل باشد می­تواند دوباره به ایران برود ".

« .... غم­زدگی خاصی داشتم، بیست و پنج سال جوانی و دوران تحرک و فعالیت کاری ام را در ایران گذرانده بودم. خیلی چیزها کشف کردم و ایران هم از نتایج مطالعات من و همکارانم که در 33 جلد کتاب و گزارش و نقشه­های متعدد زمین­شناسی جمع شده است بهره خواهد برد. بچه هایم درایران به دنیا آمده­اند و ایران را وطن خودشان می دانند. سوئیس برای آنها کشوری غریب مینمود. خدایا، برگردم دوباره به تهران 6 میلیون نفری جائیکه جمعیت آن در مقایسه با سال 1330 هشت برابر شده است؟ .... ».

قرارداد کار دو ساله­ای با او منقعد می­گردد و او عهده­­دار سرپرستی بخش زمین­شناسی و اکتشاف سازمان انرژی اتمی می­شود. اشتوکلین با تنظیم برنامه­ای در سال 1355 که مجدداً به ایران می­آید، کار جدید برای اکتشاف اورانیوم در مناطق قم - جندق - بافق در ایران مرکزی را شروع می­کند. جائیکه بیست و چند سال قبل برای نفت و گاز و بعد هم برای تهیه نقشه زمین­شناسی کار کرده و به­خوبی می­شناخته است. پس از شرح کارهای مطالعاتی­اش در سازمان انرژی اتمی ایران، آخر سر از ادامه کارش در سال 1357 به علت به پایان نرسیدن برنامه مطالعاتی و خاتمه یافتن مهلت قرارداد همکاری اش ابراز ناخشنودی می­کند. قرارداد کار با وی در دی ماه 1357 منقضی می­شود و او لاجرم ایران را ترک می کند. در پایان نوشتارش آمده است ....!:

« .... همسرم الیزابت نیز به ایران علاقه زیادی پیدا کرده بود، سه دخترم تبینا، فرانسیسکا و آنژلا و آخرین فرزند که پسر می باشد به نام ژرژ همگی در ایران متولد شده اند. ایام کودکی و نوجوانی آنها در منزل هائی که اجاره کرده بودم در داودیه، دزاشیب و نیاوران سپری شده، آنها همیشه از خاطراتشان می گویند. از مدرسه گوته آلمان ها در قلهک که در آنجا درس خوانده اند، خانواده ها و بچه های هم کلاسی ایرانی که با آنها دوست شده­اند. ما همگی با همه گوشه های ایران طی بیست و هفت سال اقامت در این کشور آشنا شدیم. خانواده­ام را در مهر ماه 1357 (اکتبر 1978) به سوئیس فرستادم و خودم روز 20 دی 1357 (10 ژانویه 1979) مجبور به ترک ایران شدم. علی راننده سابق و باوفای من در سازمان زمین شناسی که چند سال بعد با تأثر شنیدم تنها فرزند پسرش در جنگ با عراق شهید شده، مرا به فرودگاه مهرآباد برد. به­هنگام خداحافظی و روبوسی با من گونه هایش از اشک خیس شده بود. این بار و برای همیشه به­جای آنکه از غرب به شرق بیایم، از مشرق به مغرب پرواز می کردم. در ذهنم زندگی نامه نزدیک به سی سال اقامتم در ایران را مرور می کردم.

آن روزها از سرزمین پارسیان و قوم مهربان و متمدن و باوفای ایرانی هیچ چیز نمی دانستم ولی امروز همه گوشه های این سرزمین را می شناسم. متعجب و حیرت­زده هستم. دلم نمی خواهد غم زده و دلتنگ بدین شکل از ایران بروم ولی تقدیر این بوده است. وقتی هواپیمای سوئیس ایر صبحگاه از مرز ایران می گذشت و من از پنجره طلوع آفتاب این روز زمستانی را می گریستم، بی اختیار این جملات بر زبانم جاری شد  ایران باور کن دلم نمی خواهد اینطور از تو خداحافظی کنم. آدیو ایران، خداحافظ ایران .... »

دکتر یووان اشتوکلین در 15 آوریل 2008 میلادی (27 فروردین 1387) در خانه اش در شهر کوچک زویزاخ سوئیس چشم از جهان فروبست.

عکس از چپ به راست: پیر سودر، آگوستو گانسر، هاینریش هوبر، باقر مستوفی (مدیر عامل شرکت نفت ایران)، آرنولد هایم، یووان اشتوکلین، کارل گلداشمیت، ارنست فری، ماکس فورر



نمایش ساده


مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

آخرین عناوین