به گزارش بیرونیت، محمدتقیخان فراهانی آشپززادهای که به شایستگی و با تلاش به مقام وزارت رسید اصلاحات زیادی در مدت سه سال وزارت خود انجام داد از تاسیس روزنامه تا حدف القاب و عناوین پر طمطراق اداری از اصلاح چاپارخانه دولتی تا مبارزه با رشوهخواری. ولی آنچه که نام او را یاد و خاطره ما ایرانیان نگاه داشته تلاش برای برطرف کردن نقصی بود که در مواجه با غرب نمایان شده بود و آن چیزی نبود جز قدیمیبودن زیرساختهای آموزشی و عدم تناسب علوم آموزشی با تحولات فزایندهتمدنهای جدید. برای تحقق این هدف، دارالفنون تاسیس شد و این سازه یکی از شاخصههای عینی است که امیر کبیر با آن شناخته میشود. این مدرسه که با هدف پیریزی آموزش مدرن و آشنایی با تحولات تمدن غربی تأسیس شد در هفت رشته تحصیلی آغاز به کار کرد. یکی از رشتههایی این مدرسه نوین کانیشناسی یا معدن بود که از شانس بد نخستین استاد آن به مرض وبا درگذشت. اما گنجاندن این رشته در این مدرسه نشان از معدنی بودن این مرز و بوم و جایگاهی که معادن در آینده میتوانست در اقتصاد ایران بازی کند داشت. بیدلیل نبود که در قراردادهای ننگین آن ایام با دول روس و انگلیس «بند امتیاز بهرهبرداری از کلیه معادن» به ثبت میرسید. امیر کبیر مقدمه داستان اقتصاد معدن در ایران را نوشت ولی آیا به نتیجهای که انتظارش را داشت رسید؟
تن به زحمت دادیم اما نه در خور معدن
سفرنامهنویسان فرنگی که از سده ۱۷ میلادی به این سو پیشه خود را ثبت داده از مناطق مختلف کره زمین میکردند به معدنی بودن ایران اشاره میکنند. ژان شاردن جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که در روزگار صفویه وارد ایران شد. کتاب ۱۰ جلدی «سفرهای سِر ژان شاردن» به عنوان یکی از بهترینِ کارهای پژوهشگران غربی درباره ایران و خاور نزدیک برشمرده میشود. وی درباره معادن ایران می نویسد: فلزاتى که در ایران زیاد است عبارتند از آهن، مس و سرب، گرچه تا این زمان در کشف معادن طلا و نقره توفیق شایان حاصل نشده ... امّا ایرانیان به طبع مردمانى سست و کاهلند، و در کارهاى سخت تن به زحمت نمىسپارند. اگر آنان نیز مانند اروپاییان جستجوگر و فعال و پرتلاش بودند به تحقیق دل همه کوهها را براى استخراج معادن مختلف مىشکافتند. (ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه: اقبال یغمایى، ج ۲، تهران، توس، ۱۳۷۲، چ اول. ص ۷۳۱) کرزن از سیاستمداران و رجال معروف بیست و پنج سال اول قرن بیستم در بریتانیا از دیگر افرادی است که به وجود معادن در نواحی مرکزی ایران اشاره میکند و مینویسد: تحقیقات اخیر ثابت کرده است که تمامى رشته بین قم و اصفهان منابع زیرزمینى فراوان و از اقسام گوناگون دارد. سنگ آهن که شامل ۶۰ درصد فلز است و همچنین گروههاى مس در قمصر پیدا شده است که گفتهاند لااقل ۰۰۰، ۱۰۰ تن از آن در دامنههاى کوهستان موجود است. رگههاى ممتاز مس و سنگ آهن در حوالى قهرود یافت مىشود... (کرزن، جورج ناتانیل، ایران و قضیه ایران. ترجمه غلام على وحید مازندرانى، ج۲، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ۵، ۱۳۸۰، ص ۶۱۸)
درست است که شاردن در تفکر خود نسبت به ایرانیان زیاده روی کرده بود ولی با وجود این همه نعمت و برکت خدادای و فارغ از داستانهای سیاسی و قومی جای آن داشت که بیش از شرایط کنونی به معدن میپرداختیم. به ویژه در زمانهای که تکنولوژیهای نو و دانشی فرای تصور انسان مادهای جدید خلق میکند که نه نیاز به خاک دارد نه دامپ تراک نه سنگشکن و ... . روزگاری آلومینیوم با پیویسی تهدید میشد و روزگاری فولاد با اف آر پیها. درک ضرورت زمان برای توسعه مهمترین نکته است. نکته ای که ۱۷۰ سال است آن طور که باید و شاید نادیده گرفته شده و حال در سالروز به قتل رسیدن این وزیر بزرگ باید پرسید که آماده هستیم در عصر پرشتاب تحولات ماده ضرورت ظرف زمان را در توسعه لحاظ کنیم یا خیر؟
حرف آخر
با رجوع به تاریخ در مییابیم که امیر کبیر بیش از آنکه به اصلاحات موضعی و مقطعی فکر کند و با چسب زخم وضع موجود را اصلاح کند با تاسیس دارالفنون به فکر جریان سازی در اصلاحات بود جریانی که مبتنی بر دانش تخصصی باشد. در این روزها که همه داد سخن میدهند در باب معدن و جایگزینی معدن با اقتصاد نفتی و از اصلاحات در بخش معدن میگویند تا حذف مقصران وضع موجود باید پرسید که این حرفها چقدر پشتوانه علمی دارد. آیا وقت آن نرسیده که با پیروی از منش بزرگانی چون امیر کبیرها، عالیخانیها، نیازمندها، ابتهاجها، توکلیها و یگانهها، بانکیها و ... از حرفهای پوچ و توخالی فاصله بگیریم و بگذاریم بخش معدن با علم و دانش هوای تازهای بخورد؟
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست